آمیتیسآمیتیس، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

آمیتیس خورشید زندگی من و باباش

تفال دخملی به دیوان خواجه شیراز

کی شعر تر انگیزد خاطر که حزین باشد   یک نکته از این معنی گفتیم و همین باشد از لعل تو گر یابم انگشتری زنهار   صد ملک سلیمانم در زیر نگین باشد غمناک نباید بود از طعن حسود ای دل   شاید که چو وابینی خیر تو در این باشد هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز   نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد جام می و خون دل هر یک به کسی دادند   در دایره قسمت اوضاع چنین باشد در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود   ...
20 تير 1393

الهی ...

گاهی اوقات یه متنی ، یه حرفی ، یه شعری یا یه آهنگی بدجور با دلت همخونی داره مثلا یه وقت تلویزیون رو روشن می کنی یه جمله ای می شنوی یا یه آیه ای است که دقیقا حرف دل آدمو می زنه القصه ، ما دیروز داشتیم از سر کار بر می گشتیم و پامون رو گاز و سرعت بالای صد تا که پپشت یه کامیون رسیدم و درحال چراغ و بوق برای سبقت که جمله پشت کامیون بدجوری منو به فکر فروبرد نوشته بود الهی گاهی نگاهی ، خیلی خیلی قشنگ بود یهو چشام پر اشک شد چقدر عرفانی بود این جمله یاد معلم ادبیات دوران پیش دانشگاهیمون افتادم ، خانم بردیده ، که اصالتا اهل سرزمین ادب شاهرود بود هر وقت این جمله خواجه عبدالله انصاری رو تو کلاس می گفت که الهی بساز کار من و منگر به کردار من ...
6 تير 1393
1